ویکتور لوستیگ کلاهبردار نابغهی دنیا
ویكتور لوستیگ از بزرگترین و باهوشترین كلاهبرداران جهان بود كه حتی برج ایفل را هم فروخت و به ۵ زبان چکی، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی تسلط کامل داشت و صاحب 45 اسم مستعار و با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در كشور آمریكا بود.
شروع کلاهبرداری ویکتور لوستیگ
ویكتور لوستیگ در چهارم ژانویه سال 1890 در بوهمیا و در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. او دوران تحصیلات دانشگاهیاش را در پاریس به سر میبرد که به خاطر داشتن ضریب هوشی بالا به یک قمارباز حرفهای در بازی پوکر و بیلیارد تبدیل شد و در 19 سالگی ترک تحصیل کرد و با نامهای مستعار در اروپا مرتکب به جرمهای کوچک و بزرگ میشد اما با اسم واقعیاش به کشتیهای کروز اقیانوس اطلس سوار میشد و چون به 5 زبان تسلط داشت به راحتی با مسافران ثروتمند کشتیهای تفریحی صمیمی میشد و آنها را به قمار شرط بندی دعوت میکرد و با ترفندهایی که داشت برنده تمام آن شرط بندیها میشد که از این راه پول زیادی به دست میآورد.
فروش ماشین چاپ اسکناس
ویکتور لوستیگ در سال 1920 به کشور آمریکا مهاجرت کرد. سپس او در آمریکا کارش را با ماشین چاپ اسکناس شروع کرد و به مشتریان نشان میداد که یک ماشین چاپ کوچک میتواند در مدت زمان کوتاه تنها در 6 ساعت 1 اسکناس 100 دلاری را کپی کند و به این ترتیب این دستگاهها را به مبلغی زیاد حدود 30 هزار دلار میفروخت. اما وقتی مشتریان متوجه میشوند که دستگاه چاپ در 12 ساعت بعدی تنها 2 اسکناس 100 دلاری چاپ میکند و دیگر از کار میافتد آن موقع بود که میفهمند ویکتور لوستیگ چه کلاهی سرشان گذاشته است و تا چکمههایشان را بپوشند، لوستیگ نصف دنیا را دور زده بود.
فروش برج ایفل توسط ویکتور لوستیگ
بعد از 5 سال در سال 1925 لوستیگ پس از انجام چندین فقره کلاهبردای بعد از جنگ جهانی به فرانسه و به یکی از هتلهای شهر پاریس میرود و در هتل در حال برنامهریزی برای انجام یک کار جدید بود که یک روز در لابی هتل روزنامهای را مطالعه میکرد که به مطلبی مهمی برخورد که نظرش را جلب کرد این بود که برج ایفل در جنگ جهانی دچار خرابیهای زیادی شده بود که یا باید به مکانی دیگر انتقال مییافت و یا کاملا بازسازی میشد که البته هزینه انجام هر دو کار بسیار بالا و خیلی سخت بود و درواقع برای دولت در حال حاضر امکان انجام هیچ کاری وجود نداشت. لوستیگ بعد از خواندن این مقاله ایدهای در ذهنش شکل گرفت و این بود که با اسناد تقلبی برج ایفل را بفروشد. او با جعل اسناد و دولتی که نشان میداد وی معاون مدیر اداره پست و تلگراف کل فرانسه است بنابراین 6 تجار آهن را به بزرگترین و معروفترین هتل پاریس که بیشتر ملاقاتهای مهم اقتصادی و سیاسی در آنجا انجام میشد دعوت کرد و به آنها گفت که به دلیل اینکه برج ایفل باید بازسازی شود هزینه آن برای دولت خیلی زیاد است. بنابراین مقامات تصمیم گرفتهاند که برج را به یکی از فروشندگان ضایعات آهن بفروشند اما چون ممکن است این فروش برج ایفل با مخالفت مردم روبهرو شود بهتر است تا پایان معامله این قضیه مخفی بماند و هیچ کس به غیر از شما مطلع این قضیه نشود. لوستیگ پس از پایان جلسه، آن 6 تاجر را بر لیموزین اجارهای خود سوار کرد و در شهر به گردش پرداخت تا بفهمد کدامشان در این معامله، اشتیاق بیشتری نشان میدهد و زودباورتر است.
آندره پویسون کمسابقهترین و کم پولترین تاجر بود و اعتماد بهنفس پایینی داشت و ویکتور آندره پویسون را انتخاب کرد و فردای روز جلسه با آندره پویسون ملاقات کرد و غیر مستقیم به وی گفت حاضر است در برابر گرفتن یک رشوه بزرگ برج ایفل را به او بفروشد. او با انجام این معامله بزرگ و بعد از به دست آوردن پولهای نقدی فروش برج ایفل و همچنین با گرفتن رشوه از آقای آندره پویسون به سرعت از شهر خارج شد تا دستگیر نشود.
آقای آندره پویسون بعد از چند روز برای خراب کردن برج ایفل چند نیرو فرستاد که متوجه شد که چه کلاه برزگی سرش رفته است او با ناراحتی و خجالت زدگی به پلیس مراجعه کرد و کل داستان را برای آنها تعریف کرد.
یک ماه بعد از این ماجرا، ویکتور لوستیگ که پول زیاد به مذاقش خوش آمده بود دوباره به پاریس آمد تا باز با نقشه دیگری مشابه نقشه قبلیاش دوباره برج ایفل را بفروشد اما این بار خریداران از کلاهبرداری فروش قبلی مطلع بودند بنابراین به سرعت به پلیس خبر دادند اما این کلاهبردار برای این که گیر پلیس نیفتد به آمریکا فرار کرد.
دستگیری ویکتور لوستیگ
ویکتور لوستیگ هشت سال بعد نیز به کلاهبرداری و فریب دادن مردم به طریق مختلف در آمریکا مشغول بود تا این که در سال 1934 پلیس فدرال با گذاشتن یک تله برای این کلاهبردار و با کمک گرفتن از سرویس مخفی و تیم ویژه پلیس موفق شد او را شناسایی و دستگیر کند. او در هنگام بازداشت فقط یک چمدان پر از لباسهای گران قیمت مارک دار و اسناد و مدارک جعلی همراهش بود همچنین پلیس در جیب کتش یک کلید پیدا کرد و بعد از بررسی های انجام شده معلوم شد که کلید مربوط به یک صندوق امانات در یک ایستگاه مترو است که درون صندوق امانات 51 هزار دلار پول نقد و تعدادی اسناد جعلی وجود داشت. سرانجام در دسامبر 1935 ویکتور لوستیگ به خاطر کلاهبرداریهای زنجیرهای به 15 سال حبس محکوم شد اما دوباره هنگام انتقال به زندان فرار کرد، ولی باز چند روز بعد دستگیر شد و در نهایت به زندان آلکاتراز انتقال داده شد.
ده توصیه مردی که برج ایفل را فروخت
«کاترین لیندزکوگ» در کتاب «تظاهر، فریب و کلاهبرداری» به ده توصیهٔ ویکتور لوستیگ اشاره میکند که میتواند بیانگر بخشی از فکرهای او و نشان از هوش هیجانی بالایش باشد:
«شنوندهٔ صبوری باش، تند حرف نزن و سریع مخالفت نکن!
هرگز با بی حوصلگی به دیگران نگاه نکن.
بگذار دیگران عقاید سیاسی خود را بگویند، سپس با آنها موافقت کن.
اجازه بده دیگران عقاید مذهبی خود را بگویند و نقاط مشترک را عامل تشابه خودت با آنها بدان.
دربارهٔ مسائل جنسی با هیچکس صحبت نکن مگر با فردی که به او علاقهمندی.
هیچگاه دربارهٔ زندگی خصوصی دیگران فضولی نکن، آنها خودشان به تو خواهند گفت.
هرگز دربارهٔ بیماری حرف نزن، مگر برای کسی که میخواهد به تو توجه و کمک کند.
لاف نزنید. بگذارید اهمیت شما آهسته آشکار شود.
همیشه مرتب باش.
و هیچوقت مست نکن».
و سرانجام باهوشترین کلاهبردار جهان
گفته میشود که ویکتور لوستیگ در مارس 1947 در سن 57 سالگی به دلیل ذات الریه فوت کرده است اما در بعضی منابع نوشته شده به خاطر سکته مغزی جان خود را از دست داده است. به هر حال از ویکتور لوستیگ به عنوان بزرگترین و باهوشترین کلاهبردار تاریخ اروپا و تنها فردی که توانسته با دوز و کلک برج ایفل را بفروشد یاد میکنند.
دیدگاهتان را بنویسید